دل تکـــآنی

آچمَـــــــز

ز همه دست کشیدم که تو باشی همه ام +همه هست و هیچ نیست جز او .. tan-dis = تندیس : هست نشان دادن ِ آنچه را که نیست گویند ..

دل تکـــآنی

تا مینویسم " تو

کسی روی دکمه"دیلیت" انگشت میگذارد

و فشار میدهد  ،

فانی میشوی

بی " تو  " میشوم !

 

+ ضمیمه الحــآقی نوشت : حسرت های عمرت را لیست کن ؛ یکی، دو تا سه تا یا بیشتر .

ببین چندتا غول را لانه داده ای تا غار ِ تو را اشغال کنند ،

ببین چقدر وقت است که سد ، بسته ای جلوی ایده های تازه ؟!  تا شاید یک روزی ،

آن خاک خورده هایِ تبدیل به حسرت شده ، به دردت بخورند.

آن ها را دانه دانه خط خطی کن.

هر بهانه ای که منجر شده تو شکستی را متحمل شوی و آرزویی را برباد ببینی

و حسرتش را بکاری توی دلت، همه را بریز دور.

خودت را ارزیابی کن ،  ببین چندمرده حلاجی.

بعد ا نگیزه های تازه بساز برای خودت ، حوّل حالنــآ کن خودت را.

فضاهای ِ اضافی ِ پرشده ی ِ ذهنت را آزاد کن.

ذهنت را " نـــآرنجی سازی" کن ، تو حالا حالا ها وقت داری رفیق.

حیف است که مستاجر غار بزرگ روحت، یک غول زشت بدترکیب باشد به اسم "حسرت".



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+ نوشته شده در برچسب:, ساعت توسط انگوشت ِ مَن |